به اصفهانيه مي گن باموز جمله بساز مي گه كه صبح دادم سرويس ها رو موزاييك كردن
اصفهانيه موز ميخوره پوستش رو مي زاره لاي دفتر خاطراتش!
اصفهانیه در حال مرگ بوده از زنش می پرسه محمد کجاست ؟ زنش میگه : همین جا کنارت نشسته . میگه علی کجاست ؟ زنش میگه اونطرفت نشسته . میگه حامد کجاست ؟ میگه اونم همین جاست . یهو داد می زنه پس برای چی چراغ اون اتاق بی خودی روشنه ؟
زن اصفهاني يه پسر بچه اش را دم بالکن نشونده بود و قربون و صدقه اش مي رفت. دست به آلت بچه ميذاشته و ميگفته ...اين قوقولش سيصد تومن. اون قوقولشم چارصد تومن. اين يکي شم پونصدتومن.....مرد رند اصفهاني که داشته از زير پنجره مي گذشته رو به زنه ميگه : ببخشين آباجي ...شوما که قيمت دستتونه ميشه يه قيمتي هم رو معامله ما بزارين؟
يه روز يه موش ميره خونه ي يه اصفهاني سو هاضمه مي گيره ميميره
يه روز يه اصفهاني موز ميخوره معده اش تعجب ميكنه
نظرات شما عزیزان: